اربعین حسینی

به تنهایم می نگری یا ...

از چه روغمم عالم راگرفته است عمه جان

تو می دانی عمویم نمی آید ولی می دانی مرا خواهندشناخت

مرا

که درغم عمویم جان داده ام ...

اربعین حسینی...

ایستاده در تمام عرصه وسیع کربلا .....مکتب صبر را در این عالمغیر تو نیست مقتدا زینبزآنکه آموختی هزاران درسدر برِ دُختِ مصطفی، زینب.دارد از روز ازل دیده بینا زینبعشق را کرده به نه کنگره معنا زینباولین صابره ارض و سما باشدو بسعلم پیغمبری آموخت ز طاها زینبای دل اگر هوای بهشت است رو متاب / از درگه محمد وآلش به هیچ باباز غیر خاندان نبی کام خود مجوی / لب تشنه ای کجا شده سیراب از سراب آسوده خاطراند محبانشان به حشر / آندم که خلق را همه خوف است واضطراببی مهر آل ساقی کوثر در آن جهان / هرگز طمع مدار زحق کوثری شرابجز درگه محمد وآلش دری مکوب / کانجا نمانده است سوالی بلاجوابآباد گشت آخرتش آنکخ مهرشان / با خویشتن ببرد از این عالم خرابزینب چو دید پیکر آن شه به روی خاکازدل کشید ناله به صد درد سوزناککای خفته خوش به بستر خون دیده باز کناحوال ما بین وسپس خواب نازکنای وارث سریر امامت زجای خیزبر کشتگان بی کفن خود نماز کنبر خیز صبخ شام ای میر کاروانما را سوار بر شتر بی جهاز کنیا دست ما بگیر واز این دشت پر هراسبار دگر روانه بسوی حجاز کنآنگه چشم دختر زهرا در آن میانبر پیکر شریف امام زمان فتادبی اختیار نعره هذا حسین از او سرزدچنان که آتش از آن در جهان فتادپس با زبان پر گله آن بضعه الرسولرو در مدینه کرد که یا ایها الرسولاین کشته فتاده به هامون حسین تستوین صید دست وپا زده در خون حسین تستاین نخل تر کز آتش جانس اربعین حسینی...

ایستاده در تمام عرصه وسیع کربلا .....مکتب صبر را در این عالمغیر تو نیست مقتدا زینبزآنکه آموختی هزاران درسدر برِ دُختِ مصطفی، زینب.دارد از روز ازل دیده بینا زینبعشق را کرده به نه کنگره معنا زینباولین صابره ارض و سما باشدو بسعلم پیغمبری آموخت ز طاها زینبای دل اگر هوای بهشت است رو متاب / از درگه محمد وآلش به هیچ باباز غیر خاندان نبی کام خود مجوی / لب تشنه ای کجا شده سیراب از سراب آسوده خاطراند محبانشان به حشر / آندم که خلق را همه خوف است واضطراببی مهر آل ساقی کوثر در آن جهان / هرگز طمع مدار زحق کوثری شرابجز درگه محمد وآلش دری مکوب / کانجا نمانده است سوالی بلاجوابآباد گشت آخرتش آنکخ مهرشان / با خویشتن ببرد از این عالم خرابزینب چو دید پیکر آن شه به روی خاکازدل کشید ناله به صد درد سوزناککای خفته خوش به بستر خون دیده باز کناحوال ما بین وسپس خواب نازکنای وارث سریر امامت زجای خیزبر کشتگان بی کفن خود نماز کنبر خیز صبخ شام ای میر کاروانما را سوار بر شتر بی جهاز کنیا دست ما بگیر واز این دشت پر هراسبار دگر روانه بسوی حجاز کنآنگه چشم دختر زهرا در آن میانبر پیکر شریف امام زمان فتادبی اختیار نعره هذا حسین از او سرزدچنان که آتش از آن در جهان فتادپس با زبان پر گله آن بضعه الرسولرو در مدینه کرد که یا ایها الرسولاین کشته فتاده به هامون حسین تستوین صید دست وپا زده در خون حسین تستاین نخل تر کز آتش جانس اربعین حسینی...

ایستاده در تمام عرصه وسیع کربلا .....مکتب صبر را در این عالمغیر تو نیست مقتدا زینبزآنکه آموختی هزاران درسدر برِ دُختِ مصطفی، زینب.دارد از روز ازل دیده بینا زینبعشق را کرده به نه کنگره معنا زینباولین صابره ارض و سما باشدو بسعلم پیغمبری آموخت ز طاها زینبای دل اگر هوای بهشت است رو متاب / از درگه محمد وآلش به هیچ باباز غیر خاندان نبی کام خود مجوی / لب تشنه ای کجا شده سیراب از سراب آسوده خاطراند محبانشان به حشر / آندم که خلق را همه خوف است واضطراببی مهر آل ساقی کوثر در آن جهان / هرگز طمع مدار زحق کوثری شرابجز درگه محمد وآلش دری مکوب / کانجا نمانده است سوالی بلاجوابآباد گشت آخرتش آنکخ مهرشان / با خویشتن ببرد از این عالم خرابزینب چو دید پیکر آن شه به روی خاکازدل کشید ناله به صد درد سوزناککای خفته خوش به بستر خون دیده باز کناحوال ما بین وسپس خواب نازکنای وارث سریر امامت زجای خیزبر کشتگان بی کفن خود نماز کنبر خیز صبخ شام ای میر کاروانما را سوار بر شتر بی جهاز کنیا دست ما بگیر واز این دشت پر هراسبار دگر روانه بسوی حجاز کنآنگه چشم دختر زهرا در آن میانبر پیکر شریف امام زمان فتادبی اختیار نعره هذا حسین از او سرزدچنان که آتش از آن در جهان فتادپس با زبان پر گله آن بضعه الرسولرو در مدینه کرد که یا ایها الرسولاین کشته فتاده به هامون حسین تستوین صید دست وپا زده در خون حسین تستاین نخل تر کز آتش جانس اربعین حسینی...

ایستاده در تمام عرصه وسیع کربلا .....مکتب صبر را در این عالمغیر تو نیست مقتدا زینبزآنکه آموختی هزاران درسدر برِ دُختِ مصطفی، زینب.دارد از روز ازل دیده بینا زینبعشق را کرده به نه کنگره معنا زینباولین صابره ارض و سما باشدو بسعلم پیغمبری آموخت ز طاها زینبای دل اگر هوای بهشت است رو متاب / از درگه محمد وآلش به هیچ باباز غیر خاندان نبی کام خود مجوی / لب تشنه ای کجا شده سیراب از سراب آسوده خاطراند محبانشان به حشر / آندم که خلق را همه خوف است واضطراببی مهر آل ساقی کوثر در آن جهان / هرگز طمع مدار زحق کوثری شرابجز درگه محمد وآلش دری مکوب / کانجا نمانده است سوالی بلاجوابآباد گشت آخرتش آنکخ مهرشان / با خویشتن ببرد از این عالم خرابزینب چو دید پیکر آن شه به روی خاکازدل کشید ناله به صد درد سوزناککای خفته خوش به بستر خون دیده باز کناحوال ما بین وسپس خواب نازکنای وارث سریر امامت زجای خیزبر کشتگان بی کفن خود نماز کنبر خیز صبخ شام ای میر کاروانما را سوار بر شتر بی جهاز کنیا دست ما بگیر واز این دشت پر هراسبار دگر روانه بسوی حجاز کنآنگه چشم دختر زهرا در آن میانبر پیکر شریف امام زمان فتادبی اختیار نعره هذا حسین از او سرزدچنان که آتش از آن در جهان فتادپس با زبان پر گله آن بضعه الرسولرو در مدینه کرد که یا ایها الرسولاین کشته فتاده به هامون حسین تستوین صید دست وپا زده در خون حسین تستاین نخل تر کز آتش جانس اربعین حسینی...